سلا م دوستان .حتما همه منتظرید بیام واز خواستگارا بنویسم.فعلا که رفتن وهیچ سراغی هم نگرفتن.امروز زود زود کارامو میکردم تا بیام وبه تفصیل در باره اونا بنویسن.ودور همی کمی هم بدوبیراه بارشون کنیم.چه معنی داره دختر به این خوشگلی مادر زن به این ماهی پدرزن به این باحالی وثروتمندی!حالا خسیس هست که هست به خودش مربوطه.برای عروسی بچه هاش که کم نمیذاره.........
ولی اول صبحی سحر آورده وپسرشو گذاشته اینجا ورفته آزمایشگاه.آخه مشکوک به دیابت حاملگی نشون داده.وفکر کنم تا ظهر طول بکشه کارش.آخه در سه مرحله نمونه میگیرن.آیلار هم که از سه هفته پیش اینجاس ودوتا نوه ها امروز باهم هستن .گاهی بازی میکنن وگاهی دعوا.
فعلا خداحافظی میکنم.برای سحر جونم دعا کنید که چیز خاصی نباشه.
یادمه هر وقت خواستگار می اومد بعد مامانم می گفت اصلا خوشم نیومد... وقتی همکلاسیم اومد بعد رفتنشون مامانم گفت این بدجور به دلم نشست...
خلاصه که همکلاسی شد همسرم.
چه خوب .منم موقع خواستگاری سحر قبل از اینکه بیان وببینمش میگفتم بچه ها من این دفعه استرس دارم. مثل اینکه میخواد قسمت بشه.همتون شادوخوشبخت باشید.
سلام
وبلاگ خیلی خوبی دارین.
ممنون میشم وبلاگ را با کلمه عروس لینک کنید.
ما هم کلی وبلاگ داریم که متقابلا شما را توی اونها لینک می کنیم.
وبلاگ ما به عروس خانم ها کمک میکنه تا آتلیه و آرایشگاه و تالار مورد نظرشون را پیدا کنن و استرسشون کم بشه . کلی هم مطلب مفید برای عروسی اونجا می نویسیم.
لطفا ما را لینک کنید.واقعا ممنون میشم اگر این کارو بکنید.
http://wedding.mento.ir
منت هم داشته باشند، دلشون هم بخواد. ان شاله هرچه خیره برای دختر گلت پیش بیاد عزیزم...
راستی خانومی رمز میشه؟؟؟ لطفا.
شما لطف دارید.انشالا



وبلاگتون برام باز نشد تا رمز بدم .بعدا سر میزنم
اصلا رمزو برداشتم.............
دهه 60 عجب دهه ای بود. همه چیزمون متفاوت بود.نه شبیه قبلی ها بودیم نه شبیه بعدی ها. فقط مثل خودمون بودیم. هممون یه چیزایی رو توی بچگیامون گم کردیم.
http://avanameh.com/book/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%AF%D9%87%D9%87-%D8%B4%D8%B5%D8%AA/
اره همیمطوره.ما خیلی چیزارو گم کردیم .شاید برای همینه بعضی همسن های ما کارایی میکنن که به سنشون نمیخوره...........
ای خدا رمز دادم دیگه!!!!!!!!
واه واه دلشونم بخواد.. به نظرم بخت سودا ی شما جای دیگه س
انشالا برا همه هرچی خیره همون پیش بیاد
سلام زرین جان. واقعا خانواده پسر تا رضایت اونو برای ازدواج به دست نیاوردن نباید برن دختر مردم رو ببینن. چند نفر از آشناها و بستگان موردهایی رو برای پسر بزرگم معرفی کردن ولی خودش میگه فعلا آمادگی ازدواج نداره، عمه اش میگفت حالا برین ببینین ولی پسرم میگه وقتی الان نمیخام کار درستی نیست.
موندم چرا بهم رمز ندادی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من بد شدم یا شما قلبت مشکی شده
ایشالا سلامت هست ...
خیلی هم دلشون بخواد سودا عروسشون بشه
البته شما باید با سیاست باشید...
سلام.ممنون .خدارا شکر مشکلی نبود.
راستش میگن از دختری که مادر تعریف کنه فرفر کن.ولی دخترای من هم خوشگلن.هم بساز وهم نجیب.دامادای خوبی هم نصیبمون شده.این سودا هم از همشون خوشگلتره .واقعا دلشون بخواد.ولی خیلی بده میان دختر مردمو هوایی میکنن ومیرن.مخصوصا که آشنا بودن.
من با سیاست هستم.در موردی که خیلی باب طبعم باشه .اینا که صد درصد هم باب میل نبودن.
خدا حفظشون کنه
ان شاالله که چیزی نیست زرین جانم.
دلت خوش و تنت سلامت بانو...اونم درکنار خانواده
فربون دهنت سهیلا جون.ممنون وهمچنین برای شما.

زرین جون خیلی هم دلشون بخواهد دختر ماهی مثل سودا خانم عروس شون بشه .




.
اگه هم نشد .حتما خدابراش بهتر ازاین خانواده رودرنظرداره
من درک میکنم شماکه میدونی ماهم 4تاخواهریم مامان بیچاره م سر خواستگاری هرکدوم ازماها چقدر استرس داشت .
ایشالا دختراسروسامان میگیرن . دخترای شماهنوز کوچکن
ایشالا سحرخانم هم مشکل جدی ندارن .نگران نباشین
ممنون عزیزم .نظر لطف شماس.منم شمارا ومامانتونو خوب درک میکنم واحساس تشابه میکنم.




راستش من خودم هم زیاد جدی نگرفته بودم اینارو.شاید اگه زنگ هم میزدن جوابم منفی بود ولی خیلی بده اینجوری رفتن.
انشالا .متشکرم
سلام خواستگار خیلی هم دلش بخواد دختر به این خوبی


دوباره داری مادر بزرگ می شی مبارکه
سلام اعظم جون.من به شوخی گفتم ...شما لطف دارید.قسمت هر چی باشه من راضیم.تازه من زیاد هم راضی نبودم. بخاطر دور بودن شغل پسر.بخاطر فامیلی راشون دادم.
اره نوه سوم داره میاد.دختر دومم یک پسر شش ساله داره.الان هم شش ماهه حاملس.اونم پسره.
دختر اولی هم یک دختر چهار ساله داره.