عروس دهه شصت

خاطرات حال وگذشته

عروس دهه شصت

خاطرات حال وگذشته

سلام دوستان عزیزم امیدوارم همه اتون خوب وخوش باشید.نمیدونید از اینکه دیر به دیر به اینجا سر میزنم چقدر دلم براتو تنگ میشه.باور کنید بعضی وقتا در جمع خانوادم هستم ولی تو دلم با شماها حرف میزنم.یه عادتی هم پیدا کردم شبا تو ذهنم پست  حاضر میکنم،واین باعث میشه دیر خوابم ببره .

خلاصه اومدم خبرایی  بدم وبرم.قطع رابطه با قوم شوهر وکارهای بنایی دراز مدت واین اواخر ده روز گشت وگذار با دوستان باعث شده که خونه من از حالت عادی ،کمی تا قسمتی به بازار شام تبدیل بشه وهیچ مدلی هم مرتب نمیشه.الا اینکه طبقه بالا تموم بشه واسباب کشی کنیم.حالا تو این اوضاع  هفته گذشته یکی از آشنایان دو ر زنگ زده میخوایم بیاییم خواستگاری .وضعم را براش توضیح دادم واونم گفت باشه بعدا میام.حالا بعدا من فکر کردم دو ماهی طول میکشه .دیگه به شوهرم هم غر میزدم تا آخر شهریور کارو تموم کنه .ولی خانمه پریروز دوباره زنگ زد که میخوایم  فردابیاییم حالا با کمی چونه زدن انداختیم به یکشنبه آینده،مثلا فرصتی باشه لااقل راه پله وحیاط را روبراه کنیم.یه دستی هم به سروروی خونه بکشیم.ولی مگه کارای روزانه تموم میشه.شنبه گفتم کارگر بیاد.انشالا تموم میشیم. شما هم دعا کنید.

حالا طرف کی هست واینا بعدا میگم .البته اگه قضیه جدی بشه.ه خواستگاری کاملا سنتی هست.


تو وبلاگ قبلی از دعوای شوهرم وبرادرش گفته بودم  واینکه اونا علیه ما شکایت کرده بودن.یه دادگاه در خرداد تشکیل شد که قاضی  گفته بو دچون برادر هستید بهتره در بیرون سازش کنیدوچند ماهی بهشون فرصت داده بود.وچون نتیجه ای حاصل نشد پریروز بازم دادگاه داشتن  حالا نتیجه چی شده بعدا معلوم میشه.شوهرم دیگه ازاون جلزوولز افاده اروم رفت دادگاه واومد برامون تعریف کردوکاملا خونسرده.


دوستای وبلاگی قدیمی من منو با  باد رنجبو وعرقگیری  وخاطرات مادر شوهرم میشناسن.چون اولین روزای وبلاگ نویسی من مصادف شد با عرقگیری .بعدش هم یک دعوای بادرنجبو با مادر شوهرم داشتم  که اونو تعریف کردم وبه این اسم شهرت پیدا کردم.

حالا چند روز پیش یکی از دوستان برام پیغام گذاشته بود که اگه اختلالات تیرویید داری بادرنجبو نخور.به یک ارومیه ای بگی بادرنجبو نخور مثل اینه که به یک کاشانی بگی گلاب نخور .اینقدر برامون مهمه .همه خانمها در این فصل حتما درستش میکنن .یا اگه نتونن حتما از جایی تهیه میکنن.منم گفتم جهنم حالا که ضرر داره منم امسال بیخبال عرقگیری میشم ویکی دو شیشه از جایی میخرم.

ولی از شانس من شوهرم در کار گاه شون که نزدیک دریاس میبینه یکی از کارکناش خار جمع میکنه .میپرسه برا چی میخوای میکه برای سنگ کلیه هام میخوام عرقشو بگیرم.اینم زود یاد سنگ صفرای خودش میوفته ...طرف هم با کمال میل یک ظرف شش لیتری  برای ما اورد.ولی همسر شکمو وافراطی بنده همه شش لیتر را در یک هفته سر کشید.واون روزی که خونه ترلان برای ناهار جمع بودیم درست وسط غذا زنگزده که من خار آوردم وریختم تو دیگ وبقیه اشو نمیدونم چیکار کنم.وانتظار داشت من پشت تلفن راهنماییش کنم. بزور خونسردیمو حفظ کردم وگفتم برو مادرمو بیار اون بقیشو انجام میده.واز او روز هر روز یه دیگ بساط خار هم داریم وسط این همه کار.

شب اومدم بهش میگم سعید جون دوستای من بعضیاشون خیلی قمپوز در میکنن وهمش از کادوی همسراشون وگلایی که براشون میگیرن حرف مزنن اونوقت تو هر روز برای من خار میاری.اونم برای راه افتادن کارش زبون میریزه ومیگه گل هم میگیرم برات یا هم میگه تو خودت گلی .ولی امروز بساط دیگ وگاز رو جمع کردم وفرستادم خونه مادرم تا دست از سر من براداره.

پی نوشت"نمیدونم این خار همون خار شتر هست یا چیه ولی خیلی معطره. آدم در کار خدا حیران میمونه .خار هم اینقدر خوشبو!

کامنتهای پست قبل را هم بدون جواب تایید میکنم.شب حتما پاسخ میدم.الان هم دارم میرم مهمونی .شوهرم هم تا منو پای لب تاب میبینه غر میزنه ببخشید ویرایش هم نتونستم بکنم.


نظرات 15 + ارسال نظر
amir پنج‌شنبه 5 شهریور 1394 ساعت 10:16 http://del-haste91.blogfa.com

موندم چرا بهم رمز ندادی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من بد شدم یا شما قلبت مشکی شده

قهر نکن بابا .اون پست چند روز بدون رمز بود .فکر کردم خوندی

amir یکشنبه 1 شهریور 1394 ساعت 09:18 http://del-haste91.blogfa.com

احتیاج به رمز عبور دارم[خنده]

قیلا مگه نخونده بودی .تا چند روز بدون رمز بود؟میفرستم.

SamaN چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 10:12 http://majidriddel.blogfa.com

سفر رفته بودی ما که اسیر کاریم جایی نمی تونیم بریم

نه عزیزم من سفر نرفته بودم.نظرات قاطی شده.......خواهرم رفته بود سفر
شوهر منم بد جور اسیر کار شده ویه جورایی در بحران هستیم

SamaN شنبه 24 مرداد 1394 ساعت 10:06

سلام کجایی کم پیدایی اپ هم که نکردی :لبخند افتخار می دی بیای وبم

سلام .ببخشید میدونم.سعی میکنم جبران کنم..حتما

amir شنبه 24 مرداد 1394 ساعت 09:26 http://del-haste91.blogfa.com

واقعا همسرت بود؟

نه بابا من شوخی شوخی یه چیزی گفتم .شما هم باور کردی/اون بیچاره اینقدرا هم آدم بدی نیست.

اعظم46 جمعه 23 مرداد 1394 ساعت 14:11

سلام ازخواستگار دخترت بگو جوابتون چی بود

سلا م اعظم جون.با یک هفته تاخیر امروز اومدن .توضیح میدم

amir چهارشنبه 21 مرداد 1394 ساعت 10:02 http://del-haste91.blogfa.com

عکس بزار برامون

عکس چی؟عرقیات/
خودم عکس ندارم اگه تونستم از اینترنت برمیدارم.
رفتم دیدم همون خار شتر هست

سهیلا یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 22:21 http://rooz-2020.blogsky.com/

همیشه به شادی و تفریح زرین جان.اگه من پیشت بودم باهمسری تو کار عرقگیری همدست میشدم و نمیزاشتم بساطشو برفستی جایی که عرب نی انداخت....یه همچین عرق دوستی هستم من....

مرسی سهیلا جونم. برا شما هم شادی خوشی باشه همیشه.البته تفریح وعرقگیری همه تموم شده ومن الان دارم تایید میکنم.ببخشید

کازیمودو یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 12:59

http://fararu.com/fa/news/242841/روستایی-که-عروسی-آن-10-شبانه‌روز-است

ممنون میرم میبینم.ده شبانه روز!!!!!!!!عجب بیکارن.اینجا ها سعی میکنن مراسم را درهم ادغام کنن تا خلاصه بشه.............

SamaN شنبه 17 مرداد 1394 ساعت 18:36 http://majidriddel.blogfa.com

من یادمه یه نظر تو این لا به لای تو این پستات گذاشتم ولی بصورت مرموزی نیست تایید نشده

دعوا کردن بامادرشوهرخوبه همیشه

والا سما جون همه جا را گشتم حتی پشت کمدا وزیر فرشا ولی نظر تایید نشده ای از شما نبود.حتما شیرین بوده بلاگ اسکای خورده
ای نگو !خیلی اعصابم داغون میشد.چه نفس راحتی میکشم خدا.بعضی وقتا فکر میکنم دارم خواب میبینم که اینقدر در ارامش هستم.

sania شنبه 17 مرداد 1394 ساعت 15:38 http://saniavaravayat.blogsky.com

به به عرق گیری دوست دارم . خیلی خوبه ها

من خودم هم دوست دارم.والا زیا د زیر بار نمیرفتم

افسانه شنبه 17 مرداد 1394 ساعت 11:23

سلام زرین جان. خسته،نباشی خدا قوت.برای عرقگیری دستگاه مخصوص دارین؟بعدشم میخاستم بگم خیلی کم به اینجا سر میزنی ها!!

سلام افسانه جان.مرسی. اره دستگاه عرقکیری از همون هست که تو کاشان باهاش گلاب میگیرن.یک دیگ مسی با سرپوشی از جنس حلبی یا استیل.که دو جداره هست وجداره بالایی آب میریزن برای تقطیر بخارات جمع شده.
راست میگی خودم هم روم نمیشه.چی بگم.راستش هم کارم زیاده هم تلگرام زیاد وقتمو میگیره.

amir شنبه 17 مرداد 1394 ساعت 08:41 http://del-haste91.blogfa.com

سلام زرین خانوم میشه عکس این خار را برامون بزاری ..
البته اگه ممکنه ...پست خوبی بود

خودم که عکس ندارم از اینترند پیدا میکنم ومیذارم.قابلی نداشت

مینا جمعه 16 مرداد 1394 ساعت 17:41

زرین جون -بهترین درمانها هم در کنار ورزش و تغذیه با برنامه - جواب میدن . خودتو با این عرقگیری ها -اذیت نکن . من و چندتا از اشناها - مشکلاتی شبیه تو داشتیم . فقط روزی یک ساعت پیاده روی - و یه برنامه تغذیه - زیر نظر متخصص - فوری فوری نتیجه گرفتیم . اگه خواستی بیشتر بدونی -بنویس تا برات توضیح بدم .

ممنون مینا جون.معلومه که میخوام.لطف میکنید. راستش دکتر خود من هم به پیاده روی خیلی تاکید میکنه.ولی من سهل انگاری میکنم..

کازیمودو پنج‌شنبه 15 مرداد 1394 ساعت 21:24

اگه ببینی که شتر چطور این گیاه رو با ولع تمام میخوره متوجه میشی چرا بش میگن خاراشتر...واقعا وقتی میبینم چطور شتر میخوره اینو گشنه م میشه...در ضمن هم واسه سنگ کلیه خوبه هم واسه چاقی..لاغر میکنه آدمو

وای نمیدونی چه خارهایی داره.شوهرم با دستکش چرمی مینذاره تو دیگ.من اصلا دست نمیزدم.شتر چه مقاومتی داره!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.