عروس دهه شصت

خاطرات حال وگذشته

عروس دهه شصت

خاطرات حال وگذشته

2-سفر به کندوان

دیروز با یک تور یک روزه با عده ای از خانمهای فامیل وهم محله رفتیم کندوان .خیلی خوش گذشت.جای همه دوستا ن خالی.شوهرم هم دیگه از هر کاریکه منو خوشحال کنه استقبال میکنه.در واقع به اصرار اون رفتم چون میدونه هر جا دختر عموهام باشن به منم خوش میگذره.آخه چون بابای من دیر ازدواج کرده واونا از عروسی بابام وتولد من زیاد خاطره دارن ،با من مثل بچه رفتار میکنن وسر بسرم میذارن وواقعا از ته دل دوستم دارن.منم اونارو دوست دارم

به نام خدا

به دنبال خرابی بلاگفا بالاخره منم اسباب کشی کردم به اینجا