عروس دهه شصت

خاطرات حال وگذشته

عروس دهه شصت

خاطرات حال وگذشته

10-کار بیرون


.........


دخترای من به صلاحدید پدرشون همگی رشته های فنی خوندن.به امید این که با کمک پدر شون مشکلی در پیدا کر دن کار نخواهند داشت.دو تا بزرگا در زمان دانشجویی ازدواج کردن واختیارشون دیگه دست ما نبود.بزرگه که در شهر دیگریست اوایل به سفارش همسرش در یک بخش خصوصی کار میکرد وبعد که باردار شد دیگه نرفت سر کار.دومی ولی زودتر بچه دار شدودو سه سال  مشغول بچه داری بودوبعد که بچش از آب وگل دراومد ،یه روز به بابا شون گفتم که کمکی کنه وکاری برای سحر (دومی)پیدا کنه اونم با اطمینان کامل گفت: خوب بیاد پیش خودم.منم قبول کردم که  درنگهداری از بچه وایاب وذهاب کمک کنم.ولی اصلا کاری نکرد که دخترم  راغب بشه برای رفتن.اولا پول کمی میداد.دوما با اینکه میدونس دامادم مثل خودش حساس هست اونو به ادارات مختلف میفرستاد.خلاصه از تیر نودودو تا تیر نودوسه ادامه دادیم و به  این نتیجه رسیدیم که فایده نداره.من ودخترم ونوه ام علاف بودیم تا یه چندر گازی گیر دخترم بیاد.باورکنید در اون یک سال کاملا مشهود بود که حجم کار همسرم چقدر سبک شده واعصابش هم اروم بود.چون سحر دختر باهوش ومسئولیت پذیر ی هستومیشه بهش از هر لحاظ اطمینان کرد.ولی قدر ندونست.

تازه این مرد مدرک دخترا را هم گذاشته تو شرکتش ودخترا روشون نمیشه که بگن لا اقل از اون بابت پولی به ما بده.

خلاصه اینکه کار دولتی که نیاز به بند پ داره.کار دربخشهای خصوصی غیرت آقایون همسر وداماد قبول نمیکنه وپیش خودش هم کاری نمیکنه که راغب بشن.با اینکه بشدت به نیرو احتیاج داره.

واما  ...این سومی که درسش بتازگی تموم شد ،بدون اینکه از باباش اجازه بگیرم فرستادم شرکتی که یک فرد مطمئن معرفی کرده بود.چون میدونم این بچه ای هست که اگه خون بمونه بشدت حوصله اش سر میره...

اگه بدونید این همسر جان چه جلز وولزی میکنه .هر روز به بهانه های مختلف پا میشه میره اون شرکت وسرو گوشی اب میده ومیاد .  حتی چند نفر را واسطه کرده براش کار اداری پیدا کنن.....بعیده البته.........دم به دقیقه هم  از فسق وفجورهایی که در جامعه هست میگه تا من نگران بشم وبیخیال بشم.ولی فعلا مقاومت میکنم.

دیروز که سودا (سومی)خونه نبود داشت به من التماس میکردکه بهش بگو بیاد دفتر کار خودم.منم در ظاهر قبول کردم ولی  راستش دوست ندارم بره پیش باباش.باید بدونه اون یک سالی که من زحمت کشیدم تا سحر طاقت بیاره برای همچین روزایی بود.هرقدر گفتم جای دوری نمیره حقوق این بچه را زیاد کن.....میگفت خوب دیر میاد وزود میره.میگفتم اگه پول خوبی بدی دلگرم میشه .....میگفت اوووووه   بیمه هم میدم آخه........

نظرات 6 + ارسال نظر
اعظم 46 سه‌شنبه 9 تیر 1394 ساعت 16:42

سلام زرین جون تمام نگرانی هام شبیه نگرانیهای شوهر شماست از اینکه دخترم بره یه شرکت خصوصی بخصوص از اینهایکه تو آپارتمان با درب بسته وحشت دارم امسال ترم آخره دوست دارم یه کار دولتی داشته باشه ویا بره سر خونه زندگیش وجالبه میگه تا شاغل نشم ازدواج نمی کنم وخواستگارهای خوبش رو ندید رد می کنه

سلام اعظم جونم.منم زیاد خوشم نمیاد ولی میخوام اگر هم روزی بره پیش باباش مجبور بشه وعده وعیدی بده
انشالا برای دختر شما کاری باب میلش پیدا میشه.ولی من معتقدم ازدواج برای دختر در اولویته تا کار.البته نظر شخصی منه وممکنه درست نباشه

افسانه سه‌شنبه 9 تیر 1394 ساعت 14:24

سلام زرین جان. به نظرم اگه همسرتون قبول کنه به دختراتون حقوق خوب و مناسب بده هم برای همسر و هم دختراتون خیلی بهتره. سعی کن متقاعدشون کنی.

سلام عزیزم.کاش قبول کنه.معلومه که بهتره

شهلا سه‌شنبه 9 تیر 1394 ساعت 14:02 http://rima1360.blogsky.com

زرین چون من برای این پست نظر گذاشتم ولی هی اروردادکدش
چه خوب مرگ ادمها هم باعث میشه زنده ها به یاد هم دیگه بیافتن این که خیلی خوبه
درموردکارکردن دخترهای گلتون بااشنا واقعاسخته چون روابط خانوادگی روهم تحت تاثیر قرامیده ولی حسن های هم داره
درموردرنگ کابینت به نظرمنهم روشن بهتره

بعضا اینجوری میشه .باید عادت کنیم
اره خوبه منم قبول دارم که خوبه.
درسته سخته کار خانوادگی ولیخوب اوضاع جامعه هم زیاد خوب نیست
میخوام در تنگنا قرارش بدم.حالا گذشته از اوضاع جامعه بهش هم برمیخوره دیگه.....

شهلا سه‌شنبه 9 تیر 1394 ساعت 12:43 http://rima1360.blogsky.com

سلام زرین جون به نظرمنهم کارکردن بااشناسختره چون انتظارات هردوطرف زیادمیشه وهم اینکه روی روابط خانوادگی هم تاثیرمیذاره ولی ازیه جهاتی هم خوبه کاری که میکنی باعث پیشرفت خانواده میشه ایشالا هرچه به صلاح سوداخانم هست اون کاروبکنن

سلام شهلا جون.اگه این کارو میکدم این مرد بیگاری میکشیدوافسرده میکرد بچهرو .اینم اخلاقی داره که اگه بمونه خونه حوصلش سر میره.
انشالا.خدا دختر یکی یه دونه شما را هم موفق کنه.خیلی خوشحالم پیدات کردم

tarlan سه‌شنبه 9 تیر 1394 ساعت 12:00 http://tarlantab.blogsky.com/

نمیدونم چی بگم ولی بازم تو میتونی با حرف زدن این موضوع کار بچه هارو پیش شوهرت حل کنی که امیدوارم قبول کنه

بعدا حرف میزنم بذار کمی بسوزه .دخترکم هم ببینه کار با غریبه هم زیاد اسون نیست.والا تو دفتر خودمون با سحر مثل یک مدیر برخورد میکرد ،هر چند پولش کم بود...ولی اینجا فکر نکنم اینطور باشه

سهیلا سه‌شنبه 9 تیر 1394 ساعت 10:26 http://rooz-2020.blogsky.com/

این پستهارو کی گذاشتی زرین جونم؟!!!
یهو کولاک میکنیااا........
راستش من زیاد با کارکردن خانوادگی موافق نیستم. منشا خیلی از دلخوریا میشه متاسفانه

اول صبحی
نه بابا اگه پول خوب بده هیچ دلخوری پیش نمیاد .با داماد اگه بود بله موافق نمیشدم ولی دخترا مسئله ای پیش نمیارن

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.